-
تبریک تولد
1391/11/24 16:08
این چندمین تولد توست؟ چندمین انبساط مجدد کائنات؟ این چندمین بار خلقت است؟ چندمین انفجار سکوت؟ چندمین لبخند آفرینش؟ خورشید را چندمین بار است که میینی؟ پروانه ی ساعتها چندمین بار است که میچرخند؟ ثانیه چندمین بار است که به احترام تو برمیخیزد؟ چندمین دم؟! چندمین آه؟! آه که تو چقدر خوشبختی!چه قدر من خوشبختم! جهان پر غوغاست...
-
تنهایی
1391/11/17 09:53
من همیشه گمان میکردم که خاموشی بهترینه چیزهاست گمان میکردم که بهتر است آدم مثل بوتیمار کنار دریا بالو پره خود را بگستراند و تنها بنشیند ولی حالا دیگر دست خودم نیست چون آنچه نباید بشود ، شد... حالا میخواهم سر تا سر زندگیه خود را مانند خوشه انگور در دستم بفشارم و عصاره ی آن را، نه ،شراب آن را قطره قطره در وجود تو...
-
عشق
1391/11/01 18:33
در باغ بی برگی زادمو در ثروت فقر غنی گشتم از چشمه ی ایمان سیراب شدمو در هوای دوست داشتنت دم زدم در آرزوی آزادی سر برداشتمو در بالای غرور قامت کشیدم از دانش طعامم دادند و از شعر شرابم نوشاندندو از مهر نوازشم کردند تا حقیقت دینم شدو راهه رفتنم خیر حیاتم شدو کاره ماندنم و تو عشقم شدی و بهانه ی زیستنم...
-
مگس
1391/10/04 11:16
مگسی را کشتم... نه به ان جرم که حیوان پلیدی است بد است... و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است... طفل معصوم به دور سر من می چرخید به خیالش قندم یا که چون اغذیه محبوبش تا به این حد گندم!!! ای دو صد نور به قبرش بارد مگس خوبی بود... من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد مگسی را کشتم....
-
آدم
1391/09/26 00:13
اینجا زمین است! ساعت به وقت انسانیت خواب است! دل عجب موجود سخت جانی است! هزار بار تنک میشود می شکند می سوزد می میرد ولی باز هم می تپد برای دوست! آدم هایی را دوست دارم...همان هایی که بدی هیچکس را باور ندارند همان هایی که برای همه لبخند دارند همان هایی که بوی ناب آدم می دهند...!
-
رویای کودکی
1391/09/22 12:26
دنیا را بغل گرفتیم گفتند امن است هیچ کاری با ما ندارد خوابمان برد بیدار شدیم دیدیم آبستن تمام دردهایش شده ایم می خواهم برگردم به دنیای کودکی آن زمان ها که: پدر تنها قهرمان بود...عشق تنها در آغوش مادر خلاصه میشد... بالاترین نقطه ی زمین شانه های پدرم بود...بدترین دشمنانم خواهر برادرانم بودند... تنها دردم زانوی زخمی ام...
-
ای همیشه خوب
1391/09/11 11:14
ماهی همیشه تشنه ام در زلال لطف بیکران تو می برد مرابه هر کجا که میل اوست موج دیدگان مهربان تو. زیر بال مرغکان خنده هات زیر آفتاب داغ بوسه هات ای زلال پاک... جرعه جرعه میکشم تو را به کام خویش تا که پر شود تمام جان من ز جان تو. ای همیشه خوب ! ای همیشه آشنا ! هر طرف که میکنم تو را نگاه تا همه کرانه های دور عطر و خنده و...
-
آب
1391/09/05 01:32
تا حالا به معنی این جمله دقت کردید ؟ آب هم شرمنده ی عباس شد...
-
اعتماد
1391/09/04 00:45
خودت باش ! به اعتماد هیچ شانه ای اشک نریز به اعتماد هر اشکی هم شانه نباش آدمی به خودی خود نمی افتد اگر بیفتد از همان سمتی می افتد که تکیه کرده...!
-
محرم
1391/08/28 12:32
فدای صداقت اون بی سوادی که وقتی ازش پرسیدند عشق چند حرفه؟ گفت : چهار حرفه. همه بهش خندیدند.... اما زیر لب زمزمه میکرد... حسین حسین ..... فرارسیدن محرم را به همه تسلیت میگویم التماس دعا
-
معلم
1391/08/16 01:15
همیشه تو زندگی باید از یکی آموزش دید مثل امشب که من معلم خصوصیه اخلاق دارم معلم اصلی همه ما خداست یادمون باشه شاگردای خوبی باشیم ....
-
امید...
1391/08/15 12:22
صدای خنده خدا را می شنوی؟ دعاهایت را شنیده است به انچه محال می پنداری میخندد...
-
اعتراف
1391/08/15 12:19
پیش از آنکه برگهای زرد را پیش پای خویش سرزنش کنی خش خش به گوش میرسد .... برگ های بی گناه با زبان ساده اعتراف می کنند خشکی درخت از کدام ریشه آب می خورد؟؟؟
-
روز عرفه
1391/08/04 10:42
خوشا دل سپردن به عشق خدایی / ز قید هوس های دنیا رهایی خوشا، از گناهان همه توبه کردن / به درگاه حق، نیمه شب، چهر سایی خوشا بر فراز جهان پر گشودن / گذشتن ز خودبینی و خود نمایی ..... روز عرفه روز بازگشت به معبود را به همه تبریک میگم التماس دعا
-
تسلیت
1391/07/27 12:48
باز هم غم باز هم غم ازدست دادن یک تکیه گاه باز هم نشستن غبار غم بر دل یک عزیز باز هم .............. پی نوشت: مخاطب خاص دارد مرگ عمو جان را تسلیت میگم خدا صبرت بده عزیزم
-
خدا
1391/07/27 12:44
جان من غصه چرا؟؟ آسمان رابنگر که هنوز بعد هزاران شب و روز؛مثل آنروز نخست گرم و آبی و پر از مهر به ما میخندد غم و اندوه اگر هم روزی مثل باران بارید یا دل شیشه ای ات از لب پنجره عشق زمین خورد و شکست با نگاهت به هوا ؛چتر شادی وا کن و بگو با دل خویش که کسی هست هنوز کسی هست هنوز.............
-
شب بیداری
1391/07/22 11:52
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد همه اندیشه ام اندیشه ی فرداست خیالم چون کبوترهای وحشی میکند پرواز... رود آنجا که می بافند کولی های جادو گیسوی شب را همان جاها که پشت پرده شب دختر خورشید فردا را می آرایند. همین فردا.... همین فردای افسون ریز رویایی همین فردا که راه خواب من بسته است همین فردا که ما را روز دیدار است همین...
-
سرنوشت
1391/07/22 11:34
کشت تقدیر تو ما را به که باید گفت ؟ مردم از درد خدا را به که باید گفت ؟ سرنوشت اگر این است که میبینیم حکم تغییر قضا را به که باید گفت ؟ هر نفس آهی و هر آینه اشکی دارد وضع این اب و هوا را به که بایذ گفت ؟ شکوه از هر چه و هر کس به خدا کردم گله از کار خدا را به که باید گفت ؟
-
تقدیر
1391/07/16 13:59
پاییز در راه است اندکی از مهر پیداست حتی در این دوران بی مهری باز هم پاییز زیباست.... و این پاییز که بهترین پاییز عمر من است به خاطر هدیه بسیار با ارزشم ازت ممنونم وهم چنین از اقای مهندس حیدری به خاطر طراحی زیباشون
-
آغاز
1391/05/22 03:21
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 تو آن بُتی که پرستیدنت خطایی نیست و گر خطاست مرا از خطا ابایی نیست بیا که در شب گرداب زلف موّاجت به غیر گوشه ی چشم تو ناخدایی نیست درون خاک، دلم می تپد هنوز اینجا به جز صدای قدم های تو صدایی نیست نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون که هر کجا خبری هست ادعایی نیست دلیل...