عشق

در باغ بی برگی زادمو در ثروت فقر غنی گشتم  

از چشمه ی ایمان سیراب شدمو در هوای دوست داشتنت دم زدم 

در آرزوی آزادی سر برداشتمو در بالای غرور قامت کشیدم 

از دانش طعامم دادند و از شعر شرابم نوشاندندو از مهر نوازشم کردند 

تا حقیقت دینم شدو راهه رفتنم 

خیر حیاتم شدو کاره ماندنم 

و تو عشقم شدی و بهانه ی زیستنم...

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد