تسلیت

باز هم غم 

باز هم غم ازدست دادن یک تکیه گاه

باز هم نشستن غبار غم بر دل یک عزیز 

باز هم .............. 

 

 

پی نوشت: مخاطب خاص دارد 

مرگ عمو جان را تسلیت میگم 

خدا صبرت بده عزیزم

خدا

جان من غصه چرا؟؟

آسمان رابنگر که هنوز بعد هزاران شب و روز؛مثل آنروز نخست  

گرم و آبی و پر از مهر به ما میخندد 

غم و اندوه اگر هم روزی مثل باران بارید 

یا دل شیشه ای ات از لب پنجره عشق زمین خورد و شکست 

با نگاهت به هوا ؛چتر شادی وا کن و بگو با دل خویش 

که کسی هست هنوز 

کسی هست هنوز............. 

شب بیداری

من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد  

همه اندیشه ام اندیشه ی فرداست 

خیالم چون کبوترهای وحشی میکند پرواز... 

رود آنجا که می بافند کولی های جادو گیسوی شب را 

همان جاها که پشت پرده شب دختر خورشید فردا را می آرایند. 

همین فردا....

ادامه مطلب ...

سرنوشت

کشت تقدیر تو ما را به که باید گفت ؟ 

مردم از درد خدا را به که باید گفت ؟ 

سرنوشت اگر این است که میبینیم 

حکم تغییر قضا را به که باید گفت ؟ 

هر نفس آهی و هر آینه اشکی دارد 

وضع این اب و هوا را به که بایذ گفت ؟ 

شکوه از هر چه و هر کس به خدا کردم 

گله از کار خدا را به که باید گفت ؟

تقدیر

پاییز در راه است 

اندکی از مهر پیداست 

حتی در این دوران بی مهری 

باز هم پاییز زیباست.... 

 

و این پاییز که بهترین پاییز عمر من است 

 

 

به خاطر هدیه بسیار با ارزشم ازت ممنونم  

وهم چنین از اقای مهندس حیدری به خاطر طراحی زیباشون