تنهایی

من همیشه گمان میکردم که خاموشی بهترینه چیزهاست 

گمان میکردم که بهتر است آدم مثل بوتیمار کنار دریا بالو پره خود را بگستراند و تنها بنشیند  

ولی حالا دیگر دست خودم نیست  

چون آنچه نباید بشود ، شد... 

حالا میخواهم سر تا سر زندگیه خود را مانند خوشه انگور در دستم بفشارم  

و عصاره ی آن را، نه ،شراب آن را قطره قطره در وجود تو بچکانم...

نظرات 2 + ارسال نظر

سلام...
خیلی زیبا

ممنون

س.ا.م 1391/11/25 ساعت 23:28

زیباترین شب زمین شب پر از نگاه تو
دعای من برای تو ، خدای من پناه تو

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد