من همیشه گمان میکردم که خاموشی بهترینه چیزهاست
گمان میکردم که بهتر است آدم مثل بوتیمار کنار دریا بالو پره خود را بگستراند و تنها بنشیند
ولی حالا دیگر دست خودم نیست
چون آنچه نباید بشود ، شد...
حالا میخواهم سر تا سر زندگیه خود را مانند خوشه انگور در دستم بفشارم
و عصاره ی آن را، نه ،شراب آن را قطره قطره در وجود تو بچکانم...
سلام...
خیلی زیبا
ممنون
زیباترین شب زمین شب پر از نگاه تو
دعای من برای تو ، خدای من پناه تو