تبریک تولد

این چندمین تولد توست؟ 

چندمین انبساط مجدد کائنات؟ 

این چندمین بار خلقت است؟ 

چندمین انفجار سکوت؟ 

چندمین لبخند آفرینش؟ 

خورشید را چندمین بار است که میینی؟ 

پروانه ی ساعتها چندمین بار است که میچرخند؟ 

ثانیه چندمین بار است که به احترام تو برمیخیزد؟ 

چندمین دم؟! 

چندمین آه؟! 

آه که تو چقدر خوشبختی!چه قدر من خوشبختم! 

جهان پر غوغاست که بی نهایتمین تولد تورا جشن میگیرد... 

تولدت مبارک 

پی نوشت: عزیزم ببخشید چند روز دیر شد اینترنت در دسترس نبود 

تنهایی

من همیشه گمان میکردم که خاموشی بهترینه چیزهاست 

گمان میکردم که بهتر است آدم مثل بوتیمار کنار دریا بالو پره خود را بگستراند و تنها بنشیند  

ولی حالا دیگر دست خودم نیست  

چون آنچه نباید بشود ، شد... 

حالا میخواهم سر تا سر زندگیه خود را مانند خوشه انگور در دستم بفشارم  

و عصاره ی آن را، نه ،شراب آن را قطره قطره در وجود تو بچکانم...

عشق

در باغ بی برگی زادمو در ثروت فقر غنی گشتم  

از چشمه ی ایمان سیراب شدمو در هوای دوست داشتنت دم زدم 

در آرزوی آزادی سر برداشتمو در بالای غرور قامت کشیدم 

از دانش طعامم دادند و از شعر شرابم نوشاندندو از مهر نوازشم کردند 

تا حقیقت دینم شدو راهه رفتنم 

خیر حیاتم شدو کاره ماندنم 

و تو عشقم شدی و بهانه ی زیستنم...