آدم

اینجا زمین است! 

ساعت به وقت انسانیت خواب است! 

دل عجب موجود سخت جانی است! 

هزار بار تنک میشود 

می شکند 

می سوزد

می میرد 

ولی باز هم می تپد برای دوست! 

آدم هایی را دوست دارم...همان هایی که بدی هیچکس را باور ندارند 

همان هایی که برای همه لبخند دارند 

همان هایی که بوی ناب آدم می دهند...!

رویای کودکی

دنیا را بغل گرفتیم گفتند امن است هیچ کاری با ما ندارد خوابمان برد

بیدار شدیم دیدیم آبستن تمام دردهایش شده ایم

می خواهم برگردم به دنیای کودکی

آن زمان ها که:

پدر تنها قهرمان بود...عشق تنها در آغوش مادر خلاصه میشد...

بالاترین نقطه ی زمین شانه های پدرم بود...بدترین دشمنانم خواهر برادرانم بودند...

تنها دردم زانوی زخمی ام بود...تنها چیزی که می شکست اسباب بازی هایم بود...

و معنای خداحافظ تا فردا بود...  

زنده یاد حسین پناهی

ای همیشه خوب

ماهی همیشه تشنه ام 

در زلال لطف بیکران تو 

می برد مرابه هر کجا که  میل اوست 

موج دیدگان مهربان تو. 

زیر بال مرغکان خنده هات 

زیر آفتاب داغ بوسه هات 

ای زلال پاک... 

جرعه جرعه میکشم تو را به کام خویش 

تا که پر شود تمام جان من ز جان تو. 

ای همیشه خوب ! 

ای همیشه آشنا ! 

هر طرف که میکنم تو را نگاه 

تا همه کرانه های دور 

عطر و خنده و ترانه می کند شنا 

در میان بازوان تو ! 

ماهی همیشه تشنه ام 

ای زلال تابناک 

یک نفس اگر مرا به حال خود رها کنی 

ماهی تو جان سپرده روی خاک...  !!!

آب

تا حالا به معنی این جمله دقت کردید ؟ 

 

آب هم شرمنده ی عباس شد...

اعتماد

خودت باش ! 

به اعتماد هیچ شانه ای اشک نریز 

به اعتماد هر اشکی هم شانه نباش 

آدمی به خودی خود نمی افتد 

اگر بیفتد از همان سمتی می افتد که تکیه کرده...!